خاطره اول

خانواده‌ شهید ساجدی‌ به‌ قرارگاه‌ نوح‌ آمده‌ بودند و آقای‌ لاله‌زار از آنها پذیرایی‌ کرد. چند شب‌ بعد خواب‌ شهید ساجدی‌ را دیدم‌. لباس‌ رزم‌ پوشیده‌ بود.
گفتم‌: «حاج‌ آقا چه‌ خبر؟» گفت‌: «برای‌ عملیات‌ آماده‌ می‌شوم‌ شما هم‌ حاضرشوید.»
بعد گفت‌: «سلام‌ مرا به‌ آقای‌ لاله‌زار برسانید و تشکر کنید. به‌ من‌ محبت‌ کردند.»
نبی‌زاده

خاطره دوم

مسؤولیتهای‌ مختلفی‌ به‌ ایشان‌ پیشنهاد شد. از جمله‌ فرمانداری‌ باختران‌، وزارت‌جهادسازندگی‌ و وزارت‌ کشاورزی‌. ولی‌ شهید ساجدی‌ این‌ مسؤولیت‌ها را قبول‌ نکردمی‌گفت‌: «تا جنگ‌ هست‌ یک‌ مشت‌ خاک‌ جبهه‌ را به‌ تمام‌ دنیا نمی‌دهم‌.»