کاوه تمام مسئولین قبضه های ادوات را می شناخت؛ آنها را به اسم هم می شناخت. به من می گفت فلانی را بگذار فرمانده ی گردان می گفتم زود است، او بدرد نمی خورد. می گفت : امتحانش کردم، زمانی که ایستاده بود و تیراندازی می کرد. نیروها را در صحنه ی نبرد آزمایش می کرد. حتی خود من را زمانی که در عملیات پاکسازی جاده ی پیرانشهر ـ سردشت، در منطقه ی چاکو با دو سه نفر دیگر جلوی باران گلوله ی ضد انقلاب ایستاده بودیم، نشان کرد. من ترک میاندوآبی هستم. عده ای از آذربایجان غربی بودند، حتی بلوچ هم داشتیم. محمود با همه اینها کار می کرد؛ آنها را رشد داده بود.