خاطرات مبارزاتی، نظامی
گوینده: حیدر جوانشیر
بابامحمد می گفت: در کردستان شب امنیت نداریم. ضد انقلاب از ارتفاعات و تپه هاى مجاور مراکز و مقرهاى وابسته به سپاه را مورد هجوم و حمله قرار می دهد. یک بار او گفت: یک شب با تاریک شدن هوا به اتفاق ۲ نفر دیگر از مقر سپاه خارج شدیم. در حومه شهر کنار سایه دیوارى ماشین را پارک کرده و مخفى شدیم.
لحظاتى گذشت. یک دستگاه خودرو جیپ به ما نزدیک شد و با فاصله نه چندان دورى نگه داشت. دو نفر سرنشین از آن پیاده شدند. خوشبختانه در خلاف جهت ما به سمت ارتفاع رفته و روى تپه نزدیک ما نشستند. بعد از مقدارى صحبت دیدم به سمت خودروشان آمده و آر پى جى ها را از داخل جیپ بیرون آورده و روى ارتفاع به سمت شهر مستقر کردند. تیراندازى را شروع کرده و تمام کردند. به سمت خودروشان حرکت کردند تا از منطقه خارج شوند. قبل از آنکه آنها سوار شوند به سمتشان تیراندازى کردیم. یکى درجا هلاک شد و دیگرى را زخمى دستگیر کرده و به مقر سپاه بردیم. بازجوئى هایى که کردیم به ما اطلاعات مفیدى داد. مشخص شد که گروههاى خراب کار چند نفرند؟ از کجا تیراندازى مى کنند و… نتیجه این حرکت از جهت امنیتى خیلى مثبت بود.