شهید ولی الله چراغچی

ولی الله چراغچی مسجدی در تاریخ۱ /۶ /۱۳۳۷ در مشهد متولد شد. پس از پایان دوره دبیرستان، در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی علوم دانشگاه بیرجند پذیرفته شد.
ولی الله. با اوج گیری انقلاب اسلامی و تعطیلی دانشگاهها فعالیت خود را در ارتش آغاز کرد و در کلاس های نظامی به تعلیم افراد می پرداخت. در همین سال ها بود که با تشکیل سپاه، به این نهاد انقلابی رو آورد و درس و دانشگاه را رها کرد. با آغاز اولین خیانت های ضد انقلاب داخلی در گنبد، به این منطقه رفت و در آنجا دلاوری های بسیار نشان داد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به جبهه های نبرد شتافت.
مسئولیت های او در جبهه عبارت است از: فرمانده گردان مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه، مسئول طرح و عملیات لشکر نصر ٥ خراسان و قائم مقام فرمانده لشکر ٥ نصر.
به اعتراف برادران هم سنگرش پست ها و مقام هایی که به او تفویض می شد، از او انسانی مصمم تر می ساخت.
در عملیات چزابه از ناحیه دست و پا مجروح شد، اما با این وجود به استراحت پرداخت و به هیچ نیتی حاضر نبود به پشت جبهه برگردد. تا اینکه از شدت جراحات حالش وخیم شد و او را به اجبار به پشت جبهه منتقل کردند. در یکی از حمله ها نیز ترکشی به او اصابت کرد که به پشت دریچه قلبش رسیده بود، پی در پی می گفت: «چیزی نیست. من حالم خیلی خوب است. شما بهتر است به فکر جنگ و بچه های بسیجی در خط مقدم باشید.»
ولی الله چراغچی، در عملیات ظفرآفرین بدر، بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر مجروح و در بیمارستان شهدای تهران بستری شد. بعد از ۲۳ روز بیهوشی، سرانجام در ۱۸ فروردین ۱۳۶۴ به درجه رفیع شهادت نایل گشت و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضای مشهد آرام گرفت.

گوشه ای از زندگی شهید

او در پی اصرارهای بسیار خانواده اش در مورد ازدواج، شرط کرده بود همسری بگیرد که حضور همیشه او را در جبهه پذیرد. در حقیقت برای همیشه خود را پذیرای شهادت کرده بود.
پس از ازدواج که توفیق حضور در خدمت امام (ره) را نیز یافته بود، در حالی که فقط سه یا چهار روز از ازدواجش گذشته بود، به جبهه برگشت. در جبهه هرگاه با اعتراض همرزمانش رو به رو می شد که چرا به خانواده ات تلفن نمی زنی؟ پاسخ می داد: «چون هر وقت با خانواده تماس می گیرم، بخشی از فکر مرا که باید تماما در خدمت جنگ باشد مشغول می کنند. به همین خاطر تماس نمی گیرم تا این حالت از بین برود.»

وصیت نامه:

۱۳۶۲/۱۲/۳

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله على محمد و آله و سلم تسلیما و درود خدا بر تمامی لشگریان حق علیه باطل و بر امام عزیزم که ما را آگاهی بخشید و در هر فرصت به پاک کردن زنگار منیت ها پرداخت تا فقط برای خدا باشیم و بر شهدا رحمت خدا باد که به ما آموختند چگونه بهتر رفتن را
مسلم تسلیم هستم و شهادت میدهم به خداوند حی لا یموت واحد، رحمان و رحیم و.. محمد(ص) بهترین برگزیده از یکصد و بیست و چهار هزار رسولش و على علا وصی بر حقش و یازده فرزند علی ع از فاطمه(س) که همگی بر حقند. و اما تنها حجت خدا مهدیست (عج) که به انتظار فرمان ظهورش (نگران از انسانیت) نشسته است. و اعتقادم بر این است که امام خمینی روحی له الفداء به حق نماینده امام زمان (عج) و حجت خدا مهدی زهراست. و فرمانها و دستوراتش همه از خداست و به این لحاظ تسلیمم و همه را مخصوصا نزدیکان را بر این عقیده دعوت میکنم به شدت.
… اما میدانم نتوانستم تکالیفم را در مورد پدر و مادرم و نیز همسرم و برادران و خواهرانم و دوستان و خویشاوندانم و… انجام دهم، از همه شما میخواهم برایم طلب مغفرت کنید که بسیار گنهکارم و دستم بسیار کوتاه است. حقی که همسرم برمن دارد طبق وعده قبلی حتما باید داده شود. و پدرم شما بر بقیه مسائلم وصی هستید و آن بکنید که خدا می خواهد. خداوند ان شاء الله شما را عاقبت به خیر کند.
تمام زندگی (ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلک الایام تداولها بین الناس ولیعلم الله الذین آمنوا و یتخذ منکم شهدا والله لا یحب الظالمین ولیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین (آل عمران) قال الحسین ان الحیاة عقیدة و الجهاد) این است.
فرزند کوچک شما ولی الله چراغچی