وقتی عراق در عملیات خیبر مشغول پاتک بود ، یکی از برادران اطلاعات عملیات به نام آقای هاشمی آمده بود و نیروها را سازمان می داد . و می گفت : به سمت جلو حرکت کنید و هر چه می توانید با خودتان مهمات ببرید . وارد منطقه که شدیم ، ما را در خط تثبیت شده مستقر کرد و نیروهای مستقر در خط را جلو تر برد و تا برای کمین آماده شوند .

عراقیها به سمت خط در حال حرکت بودند ، نیروهای ما می خواستند از اصل غافل گیری استفاده کنند . به همین دلیل به طرف عراقیها آتش نکردند ، اما وقتی به نزدیک کمین رسیدند ، نیروها از کمین خارج شده و آتش شدید روی دشمن ریختند به نحوی که عراقیها پا به فرار گذاشتند. نیروهای خودی از سنگرها بیرون آمده و به تعقیب عراقی ها پرداختند.

در همین لحظه من برگشتم و نگاهی به پشت سرم انداختم که با یک قیافه زیبا و مصمم روبرو شدم که می گفتند فرمانده تیپ امام صادق (ع) حاج آقای عامل می باشد . شهید عامل داشت به سمت جلو حرکت می کرد . دوباره برگشتم به طرفی که عراقیها در حال فرار بودند . هنوز یک دقیقه نگذشته بود که اعلام کردند : عامل را زدند فوراً خودم را به بالای سرش رساندم و دیدم بی سیم چی عامل بالای سرش نشسته و دارد گریه می کند . پتویی آوردند و ایشان را لای پتو گذاشتند و پشت خط منتقل کردند . (سید علیرضا مهرداد)