بعد از شهادت‌ شهید ساجدی‌ مشکلات‌ زیادی‌ در ستاد نجف‌ پیداکردیم‌ چند ماهی‌ به‌ مرخصی‌ نرفتم‌، به‌ منزل‌ تلفن‌ زدم‌، همسرم‌ ناراحت‌ بودکه‌ بچه‌ها مریض‌ و مشکلات‌ زیاد است‌.
گفتم‌ موقعیت‌ به‌ گونه‌ای‌ نیست‌ که‌ بتوانم‌ به‌ مرخصی‌ بیایم‌، بعد از دوروز همسرم‌ به‌ قرارگاه‌ نجف‌ زنگ‌ زد و گفت‌: «می‌خواهم‌ عذرخواهی‌ کنم‌،دیشب‌ شهید ساجدی‌ را خواب‌ دیدم‌ که‌ به‌ منزل‌ ما آمد برایشان‌ میوه‌ آوردم‌و شکایت‌ کردم‌ که‌ بچه‌ها مریض‌اند و آقای‌ نبی‌زاده‌ رسیدگی‌ نمی‌کنند.
شهید ساجدی‌ گفت‌: صبر کنید، جنگ‌ تمام‌ می‌شود رزمنده‌ها زودبرمی‌گردند همه‌ ما باید تلاش‌ کنیم‌ برای‌ حراست‌ از انقلاب‌ اسلامی‌. من‌متوجه‌ شدم‌ که‌ روح‌ ایشان‌ ناظر بر اعمال‌ ماست‌.»
نبی‌زاده‌