محمدناصر ناصری در سال ۱۳۴۰ در یکی از روستاهای تابعه گازار بیرجند در خانواده‌ای مذهبی و از لحاظ مادی، متوسط متولد شد. کودکیش در زادگاهش گذشت و پس از آن، برای ادامه تحصیل، راهی بیرجند شد. در اوایل انقلاب اسلامی، در تظاهرات علیه رژیم شاه سهم داشت و نیز در تعطیلی مدارس و برپایی راهپیمایی‌ها از نیروهای موثر بود. ناصری با پیروزی انقلاب به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و هنگام تشکیل سپاه پاسداران انقلاب، از چهره های مومن و فعال سپاه در بیرجند بود و پس از آن، در واحد اطلاعات مشغول خدمت شد. دلبستگی او به فعالیتهای جهادی مردم افغانستان نیز در همین ایام ایجاد شد و او در همین بحبوحه، سفری به “شیندند” و “فراه” داشت و با مسئولین جهاد آن منطقه دیدار کرد. یکی از فعالیتهای درخشان او، مبارزه با منافقین بود که به رفع غائله آنان در قائن و بیرجند انجامید. او در اوایل سال ۱۳۶۲ فرماندهی سپاه گناباد و سپس با حفظ سمت، فرماندهی سپاه بیرجند را عهده‌دار شد.
در همین زمان برای شرکت در عملیات والفجر ۳ راهی جبهه‌های دفاع مقدس شد و بار دیگر در سال ۱۳۶۳ به عنوان مسوول محور اطلاعات و عملیات تیپ ۲۱ امام رضا(ع) در صحنه‌های مبارزه با دشمن بعثی حضور یافت. سال ۱۳۶۴ در ستاد لشکر ویژه شهدا به مبارزه با گروهک‌های ضد انقلاب و دشمن بعثی پرداخت. او در این مدت دو بار از ناحیه دست و کتف مجروح شد. ولی به محض مرخص شدن از بیمارستان، راهی مناطق عملیاتی شد. پس از جنگ مسوولیت مدیریت احتیاط حوزه بسیج در ستاد فرماندهی کل قوا را عهده‌دار گردید. ناصری پس از آن، به عنوان مسوول مرکز تحقیقات در دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور افغانستان مشغول وظیفه شد و به این ترتیب، به خدمت برای مردم محروم افغانستان ادامه داد. آخرین مسوولیت او نمایندگی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان بود. او در این مدت، از هیچ تلاشی برای کمک به مردم افغانستان و رفع اختلاف بین گروههای مجاهدین دریغ نکرد. در روزهای سقوط مزارشریف، علی رغم ناپایداری وضعیت در کنار مردم ماند. تا این که با سقوط مزار شریف، در روز ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف به وسیله نیروهای جنایتکار طالبان به شهادت رسید. پیکرش پس از انتقال به ایران، در شهرستان بیرجند به خاک سپرده شد.

فرازی از وصیتنامه سردار شهید محمد ناصر ناصری جازار

چه بگویم زبان قادر به گفتن نیست و دلم از نوشتن عاجز است من در طول زندگی آنقدر شما را آزردم که نمی توانم پوزشی بطلبم فقط از خدای بزرگ برای شما اجر و پاداش خواهانم شما امانت داران خوبی بودید امانت خدای را خوب نگهداری و ترتیب نمودید امروز روزی است می باید امانت را به صاحب امانت باز گردانید.

درود بر تو پدری که ابراهیم گونه فرزندت را به قربانگاه عشق می فرستی و درود بر تو مادری که فاطمه گونه فرزندت را تربیت نموده و روانه کربلا می کنی.